عباس کیا رستمی و عکس هایش
عباس کیارستمی را اغلب به عنوان یک شاعر سینما توصیف می کنند، هنرمندی که بین اشعار بصری و غزل حرکت می کند تا تجربهای سینمایی خلق کند که از «فهم» دور شده و در فضای انتزاعی تأمل شاعرانه ساکن شود. شعر بصری او بسیار با کندی و اغلب سکون پیوند خورده است که به جای داستان به تصاویر زمان می دهد. در حالی که بسیاری از فیلم های کیارستمی ویژگی های سینمای آهسته، میزانسن های مینیمالیستی، برداشت های طولانی و کم روایت را دارند، هیچکدام به کندی مستند او در سال 2003، پنج برداشت بلند: تقدیم به اوزو (از این پس پنج) کند نبودهاند. در اینجا به منظور آشنایی بیشتر با او و عکس هایش لازم است ادامه مطلب را بررسی و دنبال کنید.
عباس کیا رستمی
همه چیز در رابطه با عباس کیا رستمی و عکس هایش
در بیشتر موارد، دوربین عباس کیا رستمی با حرکت دوره ای که توسط بادهای اطراف هدایت می شود، ثابت می ماند. بازیگران فیلم عبارتند از رهگذرانی که در یک پیاده روی روی تخته می روند، تکهای از چوب رانش، انبوهی از اردک ها، گلهای از سگ ها و چندین قورباغه در زیر نور مهتاب. هر برداشت را می توان بهعنوان نسخهای توسعه یافته یا متحرک از مجموعهای از مناظر عکاسی تجربه کرد، که هرکدام با ایستایی دوربین طولانی تر می شوند و به تماشاگر اجازه می دهند با لحظاتی هماهنگ شوند که در غیر این صورت ممکن است در سینمای روایی از بین بروند. اینها با هم بازتابی شاعرانه را می سازند که هیچ پیام یا تفسیری قطعی به همراه ندارد.
در عوض، صداها و تصاویر با گذشت زمان جریان می یابند، برخی در حافظه گم می شوند و برخی دیگر در چارچوب آگاهی ما ماندگارتر می شوند. از این نظر، تماشاگران کیارستمی مقید به نیات کارگردان نیستند، بلکه می توانند آنچه را که دیده یا شنیده اند به رویاهای خود و به خلاقیت های تخیل خود پیوند دهند. این امر از طریق قدرت سبک فیلمی عباس کیارستمی امکان پذیر شده است، که تکنیک های پیچیده تدوین را در خود جای داده و در عین حال در برابر احتمالات نیروهای عنصری طبیعی باز می ماند. مرزهای توهم و واقعیت به دلیل پذیرش خود کیارستمی از فرصت های شانسی جهان پیچیده تر می شود. در پنج، کیارستمی به ویژه با حرکات زمانی دریا هماهنگ است، زیرا ترتیب زمانی بدیل را از تجربه فرم های روایی ارائه می کند. محصول نهایی کیارستمی با تجسم موقتی بودن تصادفی در ساخت این فیلم، چیزی جز نهایی است. Five به بینندگان یک زمانمندی پایان باز ارائه می دهد که تفکراتی را در مورد تداوم زندگی و مرگ، و همچنین آن الگوهای حیاتی دیگر، غیرقابل پیش بینی و پنهان دعوت می کند.
پنج شکل ترکیبی دارد که بین سینمای هنر تجربی و نصب رسانه ای معلق است. کیارستمی قصد داشت این فیلم را هم به صورت تک پروژکشن و هم به صورت یک چیدمان رسانه ای در پنج بخش مجزا نگریسته شود. تجربه فیلم در هر دوی این فهرست ها، تجربه های متمایزی را به تماشاگر ارائه می دهد، و با این حال، این حس اساسی که رویدادهای روایی حضور عاطفی پایدار فیلم را دیکته نمی کنند، برای هر دو شکل صادق است. فیلم بدون دیالوگ یا شخصیت های انسانی، در عوض مجموعه ای از تصاویر را ارائه می دهد. اینکه چگونه از این تصاویر قدردانی می شود، با چه سرعتی و با چه ترتیبی، کاملا به تماشاگر واگذار شده است. علاوه بر این، خود کیارستمی قدرت کلی را از نقش خود به عنوان کارگردان کنار می گذارد و ساخت فیلم را به روی عناصر غیرقابل پیشبینی، تصادفی و خارج از سلطه انسانمحور ما باز می کند.
طنین این پنج برداشت طولانی، همچنان و در حال حرکت، پیشرفت فیلم را تشکیل می دهد. علاوه بر این، موسیقی غیردیژتیکی که بین هر نوبت پدیدار می شود، بر گذر زمان تاکید می کند و ناپایداری لحظهای زمانی قبل از آن را بیان می کند.
دیالوگ یا شخصیت های انسانی
علاوه بر این، بازی دیالکتیکی بین حرکت و ایستایی، کاوش در کادر ثابت و بازنمایی عکاسی در تصویر متحرک را دعوت میکند. حرکت بین عکاسی و فیلمی مرزهای بین این دو را محو میکند و تخلخل هر دو رسانه را منعکس می کند، بهویژه که مربوط به گذر زمان است. زیبایی شناسی نماهای منظره متحرک عباس کیارستمی هم در زمانمندی خوانش های عکاسی و هم واژگون کننده این تصاویر به صورت گذشته صرف مشارکت می کند، حتی با حفظ ردپای از دست دادن. این ژست ساختار روایت را به چالش می کشد و به فیلم اجازه می دهد تا فراتر از محدودیت های زمانی فیلم و عکس بر بیننده تأثیر بگذارد. تجربه تماشای پنج حرکتی دیالکتیکی بین خودآگاه و ناخودآگاه ایجاد می کند و در نتیجه، موقتی بودن تصویر فیلم را فراتر از خود فیلم گسترش می دهد. علاوه بر این، فیلم نگاهی متفکرانه به سمت دریا را نشان می دهد، فضایی که حرکت آن چرخهای خاص خود را دارد، اما زمانی هموار است.
بازی دیالکتیکی
نکات مهم در رابطه با عباس کیا رستمی و عکس هایش
عباس کیارستمی، فیلمساز ایرانی که در سن 76 سالگی در پاریس درگذشت، با برنده شدن نخل طلای کن در سال 1997 برای فیلم طعم گیلاس، تأثیر زیادی در سینمای جهان داشت. کیارستمی در سال ۱۳۴۰ در تهران به دنیا آمد و در رشته هنرهای زیبا در دانشگاه تهران تحصیل کرد. از دیگر فیلم های قابل توجه او می توان به نسخه گواهی شده (2010) و کلوزآپ (1990) اشاره کرد – اما مهم تر از همه، عکاسی او با تحسین منتقدان نیز مواجه شد.
در اوایل سال جاری، موزه آقاخان در تورنتو 50 تصویر کامل از درهای کیارستمی (درهای بدون کلید) را ارائه کرد. کیوریتورها این تصاویر را از میان 200 اثر ساخته شده توسط کیارستمی طی 20 سال انتخاب کردند. او درهای ایران، فرانسه، مراکش و ایتالیا را پیدا کرد و از آنها عکس گرفت. این تصاویر به شکلی ماز مانند در موزه به نمایش گذاشته شد. این هنرمند در مصاحبه ای توضیح داد که چه چیزی باعث شور و شوق او برای عکاسی شد. او به ما گفت: «من این را مدیون انقلاب 1979 [در ایران] هستم، زیرا ساختن فیلم بسیار سخت بود. مجبور شدم به تولید تصاویر ادامه دهم، بنابراین شروع به گرفتن عکس های ثابت کردم. این امر تبدیل به فعالیتی موازی با فیلمسازی شد.»
او همچنین توضیح داد که چرا به عکاسی ثابت کشیده شده است، و گفت: «حدس می زنم که این یک مکانیسم دفاعی است، اما همچنین نوعی اعتراض به این همه حرکت ناخواسته در تصاویر است. برخی از آخرین کارهای من فیلم های تجربی هستند که چهار پنج دقیقه طول می کشد. اما هر تصویر ثابت می تواند چهار یا پنج دقیقه طول بکشد. اگر یک تصویر ارزش دیدن داشته باشد، نیاز به تمرکز و تفکر دارد.»
در سال 2009، عباس کیارستمی مجموعه ای از عکس ها را با عنوان جاده و باران در گالری پردی هیکس لندن به نمایش گذاشت. این نمایشگاه با همکاری سازمان هنری Candlestar مستقر در لندن برگزار شد که مدیر آن، فریبا فرشاد، می گوید: «زمانی که ما روی این نمایش کار می کردیم، کیارستمی اغلب به من می گفت که عکاسی اولین عشق او بوده است. او اغلب می گفت: «این مدیتیشن من است» و تصاویری که او می سازد، کیفیت مدیتیشن و شاعرانهای دارند که در تمام آثار او وجود دارد.